تحولات لبنان و فلسطین

طلبه‌ها در سال‌های اخیر به لطف شبکه‌های اجتماعی کارشان این‌قدر گُل کرده که تصاویرشان با تیترهای متفاوتی در شبکه‌های اجتماعی دست به دست می‌چرخد، یکی‌شان کلیه‌اش را به کودکی اهدا می‌کند، یکی دیگر با این‌که مسئولیت مهمی دارد، مثل مردم زلزله زده در چادر زندگی می‌کند و....

روایت چند کار خیر که چهار روحانی دغدغه‌مند در زمینه محرومیت‌زدایی انجام می‌دهند

به گزارش خبرنگار گروه اجتماعی قدس آنلاین، می‌توانستند مثل خیلی‌های دیگر بنشینند سرِ درس و بحثشان و کاری به مشکلات مردم نداشته باشند. اگر گزارشی، خبری یا فیلمی از بحران آب در خرمشهر یا زلزله کرمانشاه به دستشان می‌رسید، نهایت کارشان این بود که دعایی بکنند برای رفع مشکل آن‌ها و اگر اهل فضای مجازی هم باشند، همان‌ دعاها و آرزوها را در اینستاگرامشان بگذارند و تمام؛ اما یک عده از طلبه‌ها ترجیح می‌دهند به جای فقط دعا کردن، وسط ماجرا باشند و از سرمایه اجتماعی‌شان برای کمک به مردم استفاده کنند. یکی‌شان کلیه‌اش را به کودکی اهدا می‌کند، یکی دیگر با این‌که مسئولیت مهمی دارد، مثل مردم زلزله زده در چادر زندگی می‌کند و.... این طلبه‌ها در سال‌های اخیر به لطف شبکه‌های اجتماعی کارشان این‌قدر گُل کرده که تصاویرشان با تیترهای متفاوتی در شبکه‌های اجتماعی دست به دست می‌چرخد.

ورزش به یاد شهدا

حجت‌الاسلام بی‌آزار تهرانی بیشتر از اینکه با فعالیت‌های اجتماعی‌اش معروف شود، با ورزش و هشتگ «ورزش به یاد شهدا» شناخته می‌شود و البته رفاقتش با امیرعلی اکبری، کشتی‌گیر سابق تیم ملی. هراز چندگاهی هم عکسی از او با این تیتر مشترک منتشر می‌شود که: «یک طلبه در حال ورزش بوکس!» اما آن‌ چیزی که این روزها احسان بی‌آزارتهرانی را مطرح کرده، فعالیت‌های اجتماعی‌او در تهران و شهرهای اطراف آن است؛ از خرید کولر در تابستان گرفته تا تهیه آذوقه و مایحتاج زندگی برای محرومان در ماه رمضان. بی‌آزارتهرانی حتی در زلزله کرمانشاه هم حضوری فعال داشت و جزو اولین کسانی بود که خودش را به آن‌جا رساند و مشغول امدادرسانی و ساخت‌ و ساز شد. آن هم بدون این‌که هلال احمر را تخریب کند یا مثل بعضی‌ها دست و پای بقیه نیروهای امدادی را ببندد.

او در کنار ساخت و ساز، همراه با گروه همراهش و برخی فعالان مذهبی سرپل‌ذهاب و کرمانشاه، کم کار فرهنگی انجام نداده‌اند. او در همین رابطه می‌گوید: در کرمانشاه بیشتر خدمات عمرانی ما دیده شد در حالی‌که ما آنجا را یک پایگاه فرهنگی قرار دادیم. روزی که ما وارد کرمانشاه شدیم با روزی که آقا به آنجا آمدند، یکی شد. در روستایی رفتیم که به ما گفتند داعش از این روستا افرادی را جذب کرده و تعدادی از آن‌ها هم کشته شده‌اند و به ما گفتند اگر شما به این روستا وارد شوید، شما را نیز خواهند کشت، اما امروز که با شما صحبت می‌کنم یک رابطه عاطفی و قلبی بین ما و آن‌ها برقرار شده است. جایی که در ابتدا، حضور ما را برنمی‌تافتند امروز اگر در جمع آن‌ها بروید، موقع خداحافظی به همدیگر یاعلی می‌گویند. از امارات و عربستان به آن‌ها قول داده بودند که از آن‌ها پشتیبانی خواهند کرد، اما ما پیش قراول شدیم و روزی که در آنجا چادر نبود، چادر بردیم.»

اما ماجرایی که بی‌آزار تهرانی را در قامت یک روحانی دغدغه‌مند در خصوص مسائل اجتماعی و رفع محرومیت بر سرزبان‌ها انداخت، بحران آب در خرمشهر بود. آن هم با پُست تند و تیزش در اینستاگرام که همه مسئولان را حسابی نواخته بود و اتفاقاً همان پست هم موجب شد بقیه طلبه‌هایی که مثل خودش دغدغه‌مند بودند وارد عرصه شوند و نگذارند به مردم خرمشهر سخت بگذرد: «ما فرزندان عاشوراییم. شرایط این روزها سخت است. درد مردم زخم خورده خوزستان و عدم رسیدگی به کسانی که یک عمر از نفت زیر پایشان خورده‌ایم و حالا آب خوردن ندارند، بسیار گران و ناراحت کننده است... دست به دست هم نخواهیم گذاشت رؤیای کفار و منافقین، تعبیر گردد. هر تریلی 10 تُنی 2000 باکس آب حمل می‌کند و با قیمت کارخانه هر باکس ۳۹۰۰ تومان که هر تریلی 7 میلیون و 800 هزار تومان خواهد شد. برای 10 تریلی که 20 هزار نفر رو برای چند روز از عطش نجات می‌دهد نیاز به 78 میلیون داریم...» انتشار همین پست کافی بود تا میلیون‌ها تومان پول برای خرید آب معدنی جمع‌آوری شود. جالب اینکه حتی غیر ایرانی‌ها هم با دیدن فیلم یک دقیقه‌ای حجت‌الاسلام بی‌آزار که اوضاع اسفناک برخی روستاها را شرح می‌داد، به حسابش مبالغ زیادی واریز کردند.

احسان بی‌آزار تهرانی البته مثل خیلی‌های دیگر بعد از ماجرای خرمشهرنرفت یک گوشه بنشیند و از شهرتش استفاده بکند. او این روزها از سرمایه اجتماعی‌ای که به دست آورده برای رفع محرومیت در سیستان و بلوچستان استفاده می‌کند و مثل خیلی‌های دیگر به پویش نذر آب پیوسته و البته قرار است درکنارش کارهای دیگری هم انجام بدهند. او می‌گوید: «می‌خواهیم گامی برداریم و به امید خدا برای سیستان و بلوچستان هم کاری انجام دهیم. در این منطقه حدود 900 روستای محروم وجود دارد که رسیدگی به همه آن‌ها کار من نیست. من فقط جرقه کار را می‌زنم و الهی که به غیرت برخی‌ها بر بخورد و حرکتی بکنند؛ اما در این شرایط هم مردم از لحاظ غذایی مشکل دارند و در فقر محض به سر می‌برند. تعداد بسیار زیادی از مردم آنجا هستند که فقط با یارانه زندگی خود را می‌گذرانند.»

کتاب‌هایی که به روستا می‌رود

همه طلبه‌ها و روحانی‌ها قرار نیست حتماً به جنگ فقر و محرومیت مادی بروند. یک وقت‌هایی لازم است کسانی باشند که با بی‌سوادی و جهل مبارزه کنند. کاری که اسماعیل آذری‌نژاد، طلبه اهل کوهدشت کهگیلویه و بویراحمد دارد انجام می‌دهد. اتفاقاً او هم از جنس روحانیونی است که صفحه پربازدیدی دارد و هرهفته از سفرهایش به روستاهای دورافتاده عکس می‌گذارد که ازقضا نقطه مشترک همه‌شان بچه‌های قد و نیم‌قدی است که نشسته‌اند دور یک روحانی و با اشتیاق تمام دارند به داستانی که او برایشان می‌خواند، گوش می‌دهند؛ بچه‌های روستاهایی که از ابتدایی‌ترین امکانات زندگی محروم‌ هستند و حتی راه درست و حسابی مال‌رو هم به روستایشان کشیده نشده. چه برسد به این‌که اسم جایی که زندگی می‌کنند روی نقشه ایران هم ثبت شده باشد. 

ماجرای اسماعیل آذری‌نژاد از تعاریف یکی از دوستانش از فقر شدید یکی از روستاها شروع شد. این‌طور شد که اسماعیل فکر ‌کرد با وجود آن همه مشکل مالی حتماً کتاب برای بچه‌های آنجا یک کالای فانتزی است.

وقتی هم برای اولین بار کتاب هایش را برداشت و به آن روستا رفت، وقتی در خانه‌ها را زد و بچه‌ها را توی مسجد جمع کرد، مطمئن شد که در بعضی از نقاط ایران بچه‌هایی هستند که جز کتاب‌های درسی‌شان کتاب دیگری ندیده‌اند، سفر به روستا با همه‌ سختی‌هایی که داشت آن قدر شیرین بود که ادامه پیدا کرد، مگر می‌شد چشم‌های مشتاق بچه‌هایی را نبینی که نشسته‌اند روی خاک یا چمباتمه زده‌اند گوشه‌ای و سرو پا گوشند؟ بچه‌های که یکی با واکر آمده، یکی با کفش‌های پاره، یکی کبود از کتک‌های پدرش. همه این‌ها مقدمه‌ای شد برای تشکیل یک گروه خیریه‌ خودجوش که ماهی دوبار میهمان ناخوانده بچه‌های روستاهای محروم می‌شوند.

حجت‌الاسلام آذری‌نژاد می‌گوید: «ما یک گروه خیریه خودجوش تشکیل داده‌ایم و وابسته به هیچ نهادی نیستیم. در جمع ما یک پزشک جراح حضور دارد که به‌طور رایگان به مداوای بیماران روستایی می‌پردازد. یک مشاور و روان شناس هم داریم که بازهم به صورت رایگان به افراد نیازمند مشاوره می‌دهد، اما علاوه بر خواندن داستان، 

کند و کاو در مفاهیم قصه‌ها را هم داریم؛ یعنی یک بخش کار ما کتابخوانی است، بعد از این که کتاب خوانده شد، ‌تازه کار ما شروع می‌شود و با این هدف که بچه‌ها با تحلیل مفاهیم قصه به رشد فکری برسند، استدلالشان قوی‌تر شود و حتی جرئت حرف زدن در جمع را پیدا کنند، داستان‌های خوانده شده را با هم مرور می‌کنیم. من صبح‌ها به مدارس مختلف می‌روم و برای بچه‌های که به صف شده‌اند، قصه می‌خوانم. با معلم‌های زیادی صحبت کرده‌ام و کلاس‌های انشا و هنر را که قربانی ریاضی شده بودند، به راه انداخته‌ام، کلاسی که نیمش قصه‌خوانی است و نیم دیگرش قصه‌نویسی. من همراه خود همیشه کتاب دارم.

قبل از رفتن به مسجد سری به پارک می‌زنم و به بچه‌ها کتاب امانت می‌دهم، توی مسجد و مدارس، لیگ‌های قصه نویسی با هدایای خوب راه می‌اندازم، در روستاها والدین باسواد را جمع می‌کنم و برایشان از اهمیت کتاب می‌گویم تا در نبود من بچه‌ها با کتاب بیگانه نباشند، برگزاری طرح بزرگ «کتاب و گفت‌وگو» در تابستان که حدود 50 روستا و 20 «محله شهر» استان کهگیلویه و بویراحمد را تحت پوشش قرار می‌دهد، یکی دیگر از کارهایی است که من انجام داده‌ام.

حتی به طلبه‌های که به روستاها و شهرهای خود می‌روند، کتاب می‌دهم تا به دست بچه‌ها برسانند. وقتی که این طلبه‌ها به روستاها می‌روند و برای بچه‌ها قصه‌خوانی می‌کنند و کتاب‌ها را بر می‌گردانند، کتاب‌ها بوی نفت و دود و هیزم می‌دهد. این کتاب‌ها را در عین ناراحتی از کمبود امکانات، بیشتر دوست دارم، چون بچه‌ها در سرمای زیر صفر درجه نشسته و کتاب خوانده‌اند. شوفاژ و گرمای دلپذیر و صندلی‌های شیک و تمیز نداشته‌اند و روی موکت‌های کهنه و سرد نشسته‌اند و با شوق قصه خوانده‌اند.»

امام جمعه چادرنشین

چهار پنج روز بعد از زلزله سال گذشته کرمانشاه، در میان همه عکس‌های ناراحت کننده‌ای که منتشر می‌شد، یک عکس متفاوت در فضای مجازی دست به دست چرخید، آن هم با این تیتر: «امام جمعه سرپل‌ذهاب در چادر زندگی می‌کند».

همزمان اما موج تأیید و تکذیب‌ها هم آغاز شد. یکی اسمش را گذاشته بود شوآف، دیگری اما در جواب قبلی استدلال می‌آورد که «من خودم این آقا را در سرپل‌ذهاب دیده‌ام و می‌دانم که دارد در چادر زندگی می‌کند و... ». تا این‌که سرانجام مصاحبه‌ای کوتاه از این امام‌جمعه دهه شصتی منتشر و خبر زندگی‌اش در چادرهای هلال احمر تأیید شد.

گُل صحبت‌هایش هم این بود: «باید مثل مردم باشم. تا وقتی خودم در چادر زندگی نکنم، نمی‌توانم رنج مردم را درک کنم. باید من فصل سرما را در شرایطی همچون سایر مردم سپری کنم تا آن‌ها بدانند که روحانیت از مردم جدا نیست. این‌طوری خجالت نمی‌کشم که درد مردم را بشنوم، چراکه شرایط آن‌ها را درک می‌کنم. برخی روزها بارندگی موجب می‌شد آب به داخل چادر من نفوذ کند و پتوهای داخل چادر را خیس می‌کرد. در نتیجه باید همه را خشک می‌کردیم. برخی روزها هم به دلیل اینکه امکاناتی وجود نداشت، با تشنگی و گرسنگی در چادر روزگار می‌گذراندیم. البته تمام تلخی‌ها و سختی‌ها به‌خاطر هدفی که داریم، شیرین می‌شود.»

گفته می‌شود جواد فاطمی‌نسب از همان ساعات اولیه زلزله و پس از خارج کردن خانواده‌اش از خانه‌ نیمه‌ ویرانشان، شروع کرده به امدادرسانی. او گروهی چند صد نفره از طلبه‌ها و بسیجیان شهر و آن‌هایی که برای کمک آمده بودند را دورهم جمع می‌کند و در سرپل می‌چرخند تا ببینند که چه خبر است و چه کسی به کمک نیاز دارد.

روزهای اول هم در جلسات مدیریت بحران شرکت می‌کرده، اما همین‌که می‌بیند مسئولان دائم درگیر تشریفات اداری و استقبال از فلان مدیر و مسئول هستند، عطایش را به لقایش می‌بخشد و خودش دست به کار می‌شود تا باری از روی دوش مردم شهرش بردارد. شاید اگر اجبار شورای تأمین نبود، حجت‌الاسلام فاطمی‌نسب کماکان داشت در چادر زندگی می‌کرد تا مسئولان کمی بیشتر و بهتر به فکر زلزله‌زده‌ها باشند.

او البته چندین بار در مقابل گرفتن کانکس مقاومت کرد: «علمای مازندران سه کانکس برای من ارسال کردند که وقتی ایتام و نیازمندان مراجعه کردند، این کانکس‌ها را به آن‌ها دادم. یک خودروی گشت نیروی انتظامی برای تأمین امنیت من اختصاص داده شده بود که با اصرار زیاد من برای گشتزنی به محله‌های دیگر رفت، چراکه نمی‌توانستم این موضوع را قبول کنم.

در واقع باید کنار مردم و همدرد با سایر شهروندان باشیم. برای همین چند بار وسایلمان همچون پتو و بخاری را به نیازمندان دادیم که البته منتی ندارد و دنبال تمجید نیستم. چادر من در محل تخریب محل زندگیم دایر شد تا مردم برای مراجعه با سردرگمی مواجه نشوند. دفتر امام جمعه پناهگاه مردم است و مردم شبانه‌روز به چادر من مراجعه می‌کنند.

البته من هم به چادر مردم مراجعه می‌کنم و در جریان مشکلات و خواسته‌های آنان قرار می‌گیرم.» یکی از بهترین توصیف‌ها درباره حجت‌الاسلام فاطمی‌نسب را محمد سرشار، مدیر شبکه کودک انجام داده است. او بعد از گفت‌وگو با فاطمی‌نسب در برنامه 57 در توییتی می‌نویسد: «حجت‌الاسلام جواد فاطمی نسب یکی از جوانان مؤمن و انقلابی پردردسر دهه شصتی است! دو ماه همدل زلزله زده‌ها در چادر زندگی کرده و نهایتاً با مصوبه شورای تأمین مجبور شده به کانکس برود. دیدن این مرد خدا، شورانگیز و امیدآفرین بود. خدا به ایشان قوت مضاعف دهد.

تدارکاتچی پشت جبهه

سرپرست خانواده‌شان هزاران کیلومتر آن‌طرف‌تر برای دفاع از حریم اهل بیت(ع) جنگیده و شهید شده بود. حالا خانواده‌هایشان از یک طرف باید با غم دوری و نبود پدر یا نان‌آورشان کنار می‌آمدند و از طرف دیگر نمی‌دانستند که چرخ زندگی را چه طور بچرخانند. پول اجاره و رهن خانه را از کجا بیاورند یا پول داروهای بچه‌شان را از کجا و چه‌طور تهیه کنند و هزار و یک غم و غصه دیگر. این قصه خیلی از خانواده‌های شهدای مدافع حرم است. حجت‌الاسلام داود صالحی، که از قضا خودش جزو رزمنده‌های مدافع حرم بوده و از شرایط زندگی برخی رزمنده‌های افغانستانی مطلع است، مدتی است دست به کار شده و خیریه‌ای تلگرامی راه انداخته با نام «حامی مدافع حرم». او می‌گوید: «حامی مدافع حرم حالا نام گروهی است که با تلاش چند تن از طلبه‌های کشورمان به راه افتاده است که خودشان نیز تا پیش از این سابقه حضور در میان مدافعان حرم و جبهه‌های جنگ را هم داشته‌اند.

گروه «حامی مدافع حرم» در ابتدای امر از طریق چند نفر طلبه به راه افتاد که خودشان جزو کسانی بودند که قبلاً به سوریه اعزام شده و در جمع این بچه‌ها حضور داشتند. خب ما همان‌جا می‌دانستیم که در کنار ایرانی‌ها، مدافعان حرم غیرایرانی هم هستند که همسر و فرزندانشان در ایران زندگی می‌کنند. اما اینکه این شکل از کمک‌رسانی از کجا جدی شد، باید بگویم که چندی پیش مراسم ختمی برای این مدافعان حرم برگزار شد و فرصتی فراهم شد تا ما از نزدیک با فضا و حال و روز این خانواده‌ها آشنا شویم.

متوجه شدیم که در بین خانواده‌های شهدای مدافع حرم تعدادی هستند که از لحاظ وضع معیشتی اوضاع چندان رو به راه و مناسبی ندارند. هر چند کمک‌های دولتی و حقوق مختصری برایشان در نظر گرفته شده، ولی مقدارش بقدری نیست که مشکلات اقتصادی این گروه را برطرف کند. برای همین از آن زمان تا به الان تصمیم گرفتیم که گروهی را در قالب یک کانال تلگرامی برای کمک‌رسانی و سر و سامان دادن به این خانواده‌ها راه‌اندازی کنیم. فکرش را بکنید که این خانواده‌ها در زمان حضور پدر شرایط اقتصادی سختی را داشته‌اند و حالا با رفتن به سوریه دیگر نان‌آورشان را هم از دست داده‌اند.» 

کمک‌های اختصاص یافته به خانواده‌های مدافعین حرم تنوع زیادی دارد، از کمک هزینه برای رهن خانه گرفته تا کمک برای تعمیر و تهیه وسایل خانه. اما با این وجود کمک کردن به این خانواده‌ها نیز فرایند خیلی پیچیده‌ای ندارد، به شکلی که واسطه‌های مختلفی از این گروه در شهرهای مختلف وجود دارند که به محض مطلع شدن از اوضاع نابسامان این خانواده‌ها بعد از پرس و جو و تحقیق، مشکل آن‌ها را پیگیری و با کمک خیّرها آن را برطرف می‌کنند. اما نکته‌ای که در طول این مدت کوتاه توجه حجت‌الاسلام صالحی را جلب کرده کمک‌های مردمی از طیف‌ها و گروه‌های متفاوت است. او می‌گوید: «شکر خدا در طول این مدت که این گروه شکل گرفته با استقبال خوبی از سمت مردم رو به رو بوده است. کانال ما در طول این مدت کوتاه چیزی حدود 4000 عضو داشته که شما اگر حجم کمک‌های مردمی را کنار هم بگذارید به رقم بالایی می‌رسید و حتی در طول این مدت کار به جایی رسیده که بعضی از خیّرها بدون واسطه ما و به شکل مستقیمی کمک‌هایشان را به دست خانواده‌های نیازمند می‌رسانند. مثلاً همین چند وقت پیش ما موردی داشتیم که با مشکل جهیزیه رو به رو بود و در این بین شخصی پیدا شد که یک جا تمام هزینه‌های جهیزیه را به عهده گرفت و خودش به صورت مستقیم کمک را به دست آن خانواده رساند.»

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.